از دیدن اسمش روی صفحه ی گوشیم قند توی دلم آب شد
اما ریجکتش کردم و بهش اس ام اس دادم که الان نمی تونم حرف بزنم،یه ربع دیگه بزنگ
برام زد اوکی عزیزم و یه ربع دیگه زنگ زد
جواب دادم و گفتم: چرا زنگ زدی؟
گفت:خب مگه نگفتی از تلگرام و چت و متن بدت میاد؟ میخوای قطع کنم؟ و بلند خندید
گفتم:تو چقده پررویی
گفت:حرف جدی بزنیم؟
گفتم:بزنیم
گفت: نقطه ی قوت و ضعفت توی زندگی چیه؟
گفتم:عجب،چرا می خوای بدونی؟نقطه ضعفمو بگم که چی بشه؟؟
گفت:خب بذار من بگم بهت
گفتم:یعنی نقطه ی ضعف و قوت منو تو بهم بگی؟مگه چقدر میشناسیم؟
گفت:من که تا الان هر چی گفتم راجع بهت راست بوده
گفتم:اون به خاطر دقت بیش از حدت بوده ،مثلن خیلی زحمت کشیدی که فهمیدی من سرمایی ام،خب این معلومه چون من از اول پاییز پالتو میپوشم و شال گردن میپیچم به خودم،اینو هر کی ببینه میفهمه
گفت:ولی همه ی چیزایی که گفتمم همین نبوده ها
گفتم:نقطه ی ضعفم احساساتی بودنمه...اگر کسی رو دوست داشته باشم،گاهی از خودم میگذرم به خاطرش،گاهی نه...همیشه. برای همین نمی خوام فعلا کسی رو دوست داشته باشم...
گفت:عزیزم،اشتباه گفتی،این بزرگترین نقطه ی قوت توئه....
گفتم:دروغ؟ولی من اصلن خوشم نمیاد ازش...نمی خوامم دیگه اینجوری باشم...
گفت:من قول می دم بهت که از جانب من هیچ وقت لطمه ای نبینی از این قضیه...قول می دم که بهت نشون بدم که بزرگترین نقطه ی قوتته...
گفتم: اینا همش حرفه...قول و این چیزا رو می گم
گفت: اونایی که قولاشون فقط حرفه،نامردن. من نامرد نیستم که قولام یادم بره عزیزم...
گفتم: بعدا باهات حرف می زنم،الان باید برم.مواظب خودت باش
.
.
.
.
ای کاش می شد الان زنگ بزنم بهش و بگم :گفته بودی بهم که نامردا قولشون یادشون می ره؟آره؟
تو نامردترین نامردترینایی که تا حالا دیدم...
- ۹۶/۰۶/۱۱